هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

هلیا، شکوفه هلو

تولد 9 ماهگی هلیا..

تولدت مبارک عزیزممممممم.. عزیز دلم تولد 9 ماهگی ات رو خونه مامان جون برات گرفتیم عصرش من و بابایی و خاله جونت رفتیم بیرون و برات کیک خریدیم.. شبش شام مامان جون یه شام مفصل درست کرده بود و واسه شام خاله جون رو هم نگه داشتیم.. خیلی خوش گذشت و کلی خندیدیم تو هم هی می خواستی کیک و بگیری آخر سر هم پات و زدی به کیک و لباست و کثیف کردی.. لباسات رو بابا بزرگ برات فرستاده بود و خیلی بهت می اومد.. دستش درد نکنه.. امیدوارم تولد صد سالگی ات رو برات جشن بگیریم نازنینم..             ...
28 اسفند 1391

این روزا..

سلام نفس مامان.. هشت ماهگی ات هم داره کم کم تموم میشه و من تو این مدت اینقدر سرگرم بودم که نمی شد بیام و برات بنویسم.. پارسال همین روزا تو توی دله مامان بودی و من تازه فهمیده بودم دیابت بارداری دارم.. نزدیک های عید بود و همش دلشوره داشتم که قندم باعث اذیت و آزار تو نشه.. چه روزهایی رو گذروندیم من و بابایی تا تو به اینجا برسی و بزرگ بشی خدا رو شکر که تمام روزهای سخت و پشت سر گذاشتیم و فراموش کردیم و فقط شیرینی هاش به یادمون مونده تو این هشت ماه تو جلوی چشممون هر روز بزرگ تر و قوی تر شدی .. دندون درآوردی.. غلت زدی.. چنگ زدی.. غذا خور شدی .. تونستی بشینی و کلی کارای دیگه که من آرزوی دیدنش رو داشتم.. خدا رو شکر می کنم به خاطر...
18 اسفند 1391
1